loading...
جنة الحسين
سجاد سحرخوان بازدید : 14 چهارشنبه 14 آبان 1393 نظرات (0)
درس ها و آموزه های اسارت اهل بیت (ع)

قیام امام حسین ویاران و اهلبیت امام حسین چنان در عمق جان اسلام نفوذ کرد که دیگر هیچ تند بادی توان صدمه زدن به آن را ندارد .این قیام همواره تاریخ برای تمامی آزادگان جهان دارای درس ها وعبرت هایی است در این مقاله بر آنیم درس های  اسارت اهلبیت را برای شما عزیزان بازگو کنیم 

1-عزت نفس اهل بیت رسول ا...(ص)در اسارت


تمام عزت از ان خداست،حقیقت عزت در درجه نخست قدرتی است که در دل و جان انسان ظاهر میشود و او را از خضوع و تسلیم و سازش در برابر طاغیان و یاغیان باز میدارد قدرتی که با داشتن ان هرگز اسیر شهوات نمیشود و در برابر هوا و هوس فرو نمی اورد.کاروان وقتی به کوفه رسید که خورشید غروب کرد از این رو طبق فرمان حکومت بناشد که انها در بیرون کوفه شب را بسربرند و فردای ان روز روشن وارد کوفه شدند تا دستگاه حاکم ستمگر برای پیروزی خود بهتر بتواند استفاده سیاسی کند.در بیرون کوفه چند خیمه بپا کردند عجیب اینکه می نویسند: عمربن سعد و مأموران و دژخیمان در میان خیمه ها به سر بردند و اسیران را در بیرون خیمه ها سکونت دادند و برای مأموران ظرفهای غذایی اوردند و بوی غذا به مشام میرسید و کودکان اهل بیت(ع)در شدت گرسنگی به سر میبردند و به انها غذا ندادند و این در حالی که خاندان اهل بیت رسول ا... با عزت نفسی که داشتند خم به ابرو نیاوردند و هیچگاه از انها تقاضا ننمودند.


2-برخوردقاطعانه باشماتت دشمن  

                                                             

 ابن زیاد لعنت ا...علیه درکاخ اختصاصی خود نشست وبه همگان اجازه ورود به ان مجلس راداد وبه دستوراو سرمقدس امام حسین(ع) را اوردند ودربرابرش گذاشتند وبه دنبال ان زنان وکودکان اهل بیت نبوت(ع) راوارد مجلس کردند.زینب کبری(س) بطورناشناس وارد مجلس شدودرگوشه ای نشست ابن زیادپرسیداین زن کیست؟ گفته شد: زینب دختر علی(ع) است.ابن زیاد روبه اوکرد وگفت: سپاس خداوندی را که شما را رسواکردودروغ شمارا درگفتارتان اشکارنمود. زینب کبری(س)درپاسخ فرمود: فقط شخص فاسق رسوا میشود و بدکاردروغ میگوید واو دیگریست نه ما.ابن زیادگفت:دیدی خدا با برادرو خاندانت چه کرد؟ زینب(س) فرمود:

ما رایت الاجمیلا: بجزخوبی چیزی ندیدم اینان افرادی بودند که خداوند مقام شهادت راسرنوشتشان ساخت.ازاین روداوطلبانه به خوابگاهای خودشتافتندبه زودی خداوند بین انان وتوراجمع کند تا تورا به محاکمه بکشد.اکنون بنگردران محاکمه چه کسی پیروز   وچه کسی مغلوب و درمانده است

3-پرکردن برخی خلاءهای عاطفی

 ازجمله اموری که ازنظرتاریخی کمترین تردیدی دران نیست این نکته است که حضرت زینب(س) نقش مهمی دراداره خانواده ومحافظت ازجان امام سجاد(ع) وحمایت اززنان وکودکان وبرخورد پرمهروملاطفت امیزبا انان داشت وهدف اوازاین کارپرکردن برخی از خلاهای عاطفی انان بود که این زنان شدیدا به کسی نیازداشتند که سختی های این سفرپر ملال ورنج های جانکاه اسارت رابر انان اسان کند.                                    

   ازامام سجاد(ع) روایت شده است که فرمودند: مارا ازکوفه به شام میبرند.عمه ام زینب (س) نمازهای فرضیه و مستحب خود را ایستاده میخواند، ولی دربرخی منازل نمازش رانشسته اقامه می نمود. وقتی علت این امور راپرسیدم گفت: به سبب گرسنگی وضعف شدید است که نمازهایم را نشسته میخوانم، زیرا سه شب است که سهم غذای خود را میان بچه ها قسمت میکنم این جماعت به هریک از ما در شبانه روزفقط  یک قرص نان میدهند.


4-هرگز هدف و قیام امام حسین(ع) را فراموش نکردند


گرچه اهل بیت نبوت(ع) در شرایط بسیار سخت در فشار مصائب و جانگداز بودند ولی هرگز هدف امام حسین(ع) و فلسفه قیام او را هیچگاه فراموش نکردند و در هر فرصتی بیانات مستدل و روشنگر خود به افشاگری بر ضد یزیدیان و مردم بی وفا پرداختند و در کوفه امام سجاد(ع) و زینب کبری(س) وام کلثوم و فاطمه صغری هر کدام خطبه خواندند و در فرصتهای گوناگون سخن گفتند- از جمله خطبه حضرت زینب در کوفه که فرمودند وای بر شما ای مردم کوفه، ایا می دانید که چه جگری از رسول خدا را بریدید و چه پرده نشینی را از حرمش بیرون کشیدید و چه خونی را از او ریختید و چه احترامی را از او هتک کردید- بدانید که کار زشتی انجام دادید و از رحمت خدا دورمی باشید و نابود گردید.

 

5-شهادت را مایه سربلندی خود میدانستند        

                   

وقتی ابن زیاد متوجه امام سجاد(ع) شد وگفت: توکیستی؟ امام فرمود: من علی بن الحسین (ع)هستم.ابن زیاد گفت مگرخداوند او را نکشت؟ امام سجاد فرمود:من برادری به نام علی اکبرداشتم که مردم او را کشتند .ابن زیادگفت:بلکه خدا او را کشت،امام سجاد(ع)در جواب  او فرمود:خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض میکند.                                         ابن زیاد از پاسخ های قاطع امام سجاد(ع)خشمگین شد و گفت ایا تو تا این حد جرئت داری که جواب مرا میدهی این را ببرید و گردن بزنید. حضرت زینب (س) خود را سپهر امام  سجاد(ع) قرارداد و خطاب به ابن زیاد فریاد زد: آن همه از خون مارا که ریختی برای تو کافی نیست؟ سپس دست بر گردن امام سجاد(ع)انداخت و گفت:اگرمیخواهی او را بکشی مرا نیز با او بکش.ابن زیاد به زینب(س)نگریست وگفت:شگفتا از پیوند خویشاوندی که او دوست دارد که من او را با علی بن الحسین(ع)بکشم،او را واگذارید که همان بیماری که دارد او را بس است.امام سجاد(ع)رو به زینب کرد و فرمود:عمه جان ارام باش  تا من با او سخن بگویم.سپس به ابن زیاد رو کرد و گفت: ای پسر زیاد ایا مرا از مرگ میترسانی ،مگر نمیدانی که کشته شدن عادت ما است و شهادت مایه  سربلندی ما می باشد.


6-صبر و استقامت در مصائب و مشکلات


از مصائب رنج اور و غمبار اهل بیت نبوت (ع) اینکه ابن زیاد طبق فرمان یزید دستور داد بانوان و کودکان حرم حسینی را با شکنجه و آزار از کوفه به سوی شام ببرند و نیز دستور داد غل و زنجیر را باردیگر بر گردن امام سجاد افکندند و ان حضرت و همراهانش را به محضربن ثعلبه و شمربن ذی الجوشن سپرد و با وضع دلخراش به سوی شام روانه کرد. راه کوفه و شام طولانی بود ومی بایست پانزده منزل پیموده شود تا به شام برسند-به هر حال عزیزان حسین(ع) را دیار به دیار و شهر به شهر بردند و در هر شهری مورد شماتت،استهزاء و ازار دشمنان قرار گرفتند و در تمامی این مشکلات و راه ها و شماتتها خم به ابرو نیاوردند و همه این مصائب را بخاطر خداوند صبر می کردند و می دانستند استقامت در این راه موجب خوشنودی خداوند است واجرا ان بسیار بالاست و همواره تسلیم محض خداوند بودند.

 

7- غیرت و مردانگی


نقل می کنند وقتی که اهل بیت امام حسین(ع) به یکی از شهرهای شام بنام عسقلان رسیدند مردم درحالیکه شادی می کردند اهل بیت امام را وارد شهر کردند. زریر خزاعی- جوان بازرگان غریبی بود می گوید من در بازار عسقلان بودم،دیدم مردم شادی می کنند و به همدیگر تبریک می گویند پرسیدم چه خبر است؟ گفتند جمعی از مخالفان یزید که در عراق پرچم مخالفت برافراشته بودند کشته و مغلوب شده اند و بانوان و کودکان انها و سرهای مقتولین را امروز وارد شهر می کنند زریر پرسید رهبر مخالفان چه کسی بود و پدرش کیست؟ گفتند حسین فرزند علی بن ابیطالب(ع) بود که مادرش فاطمه زهرا دختر رسوال الله (ص) است،وقتی زریر این سخن را شنید بسیار ناراحت شد هود جها رفت ناگاه چشمش به امام سجاد افتاد گریه کرد،حضرت فرمود ای جوان تو کیستی؟او گفت مرد غریبی هستم و امام فرمود همه مردم خندیدند پس تو چرا گریه می کنی.زریر گفت من شما را می شناسم کاش به این شهر نیامده بودم و این صحنه را نمی دیدم،حضرت فرمود:ای جوانمرد از تو بوی اشنا می شنوم،خداوند به تو خیر دهد بروبه حامل سر مقدس حسین (ع) بگو جلوتر برود تا مردم به ان بنگرند و بانوان در معرض تماشا قرار نگیرند.زریر رفت و پنجاه دینار به حامل سر مقدس داد و او با اسبش به پیشش رفت و مردم از اطراف شترها دور شدند.زریر به خدمت امام سجاد امد و گفت ای پسر رسول خدا اگر خدمت دیگر بفرمایی انجام می دهم .امام سجاد فرمود:اگر جامه ای داری برای زنان بیاور،زریر رفت جامه های بسیار اورد و به امام داد از ان جامه ها برای پرستش خود استفاده کردند.


8-حجاب و عفت اهل بیت (ع)


هنگامی که اسیران ال محمد به نزدیک دمشق رسیدند حضرت ام کلثوم(س) به شمر که رئیس نگهبان بود نزدیک شد و به اوفرمود مرا به تو نیازی است،شمرگفت چیست؟ فرمود:نخست اینکه ما را که به این شهر می برید از دروازه ای وارد کنید که تماشاگر کمتری داشته باشد.دوم اینکه به این مامورین بگو سرها را از میان کجاوه ها بیرون ببرند و از ما دور کنند تا تماشاگران به تماشای سر بپردازند و از تماشای ما دور گردند ولی شمر از روی دشمنی که داشت به عکس این تقاضا دستور داد تا سرها را در میان کجاوه ها عبور دهند و از همان دروازه حلب که جمعیت بیشتری در ان رفت و امد می کردند وارد سازند.

 

9-ارسال پیام شهیدان و هدف آنها.

وقتی یزید در مجلس خود در ملا عام گستاخی های بسیار کرد و با اشعار کفر امیز انچه خواست یاوه و دم از شان و پیروزی خود زد، لازم بود که با یک سخنرانی مستدل و اتشین سرکوب شود،و مردم آگاه شوند و از گمراهی به راه هدایت کشیده گردند و پیام شهیدان و هدف انها مشخص گردد.قهرمان این میدان حضرت زینب (س)بود که صلایت و شجاعت را از پدرش و مادرش به ارث برده بود و در پرتو نورانیت برادرش امام حسین(ع) رشد کرده بود،زینب(س) برخاست و خطبه خود را اغاز کرد و گفت ای یزید سوگند به خدا نبریدی مگر پوست خود را و نبریدی مگر گوشت خود را و مسلما با همین باری که از ریختن خون خاندان رسول خدا و هتک حرمت او در مورد خاندان و خویشانش بر دوش داری، به رسول خدا وارد خواهی شد هنگامی که خداوند همه را جمع می نماید و حق انان را باز گیرد و خداوند می فرماید هرگز آنان که در راه خدا کشته شده اند مرده مپندارید بلکه آنان زنده اند و در پیشگاه خداوند از مواهب و نعمتها برخوردار می باشند.سوگند به خدا ای یزید نه نام ما را می توانی محو کنی ونه نور وحی ما را می توانی خاموش نمایی و به غایت ما نخواهی رسید و ننگ این ستم را از خود نتوان زدود،رای تو سست است و شماره ایام دولت تو اندک است و جمعیت تو پراکنده شود.آنان روز منادی فریاد زنند،آگاه باشید لعنت خدا بر گروه ستمگران باد.در پایان فرمودند:از درگاه خدا می خواهم پاداش آنها(شهدا)را کامل کند و بیفزاید و ما را بازماندگان نیک آنها گرداند که او مهربان و پر مهر است.


10-جرقّه انقلاب در شام


خطبه امام سجاد(ع) و حضرت زینب و جریانات دیگر باعث شد که مردم تغییر جهت دادند و یزید از ترس شورش مردم و اغفال انها اظهار پشیمانی می کرد و ابن زیاد را لعنت می نمود و او را بعنوان قاتل معرفی می کرد،از سوی دیگر اهل بیت اطهار محبت می کرد و حتی به انها اجازه داد که در دمشق برای امام حسین و شهدای کربلا عزاداری کنند.خطبه امام سجاد چنان بر مردم تاثیر گذاشت و انقلابی درونی در انها ایجاد کرد. وقتی که فرمود من پسر کسی هستم که سرش را از قفا بریدند و من پسر تشنه کامی هستم که با لب تشنه به شهادت رسید

 

من پسر کسی هستم که پیکرش در زمین کربلا افتاده، من پسر همان رسول خدا و جدم علی مرتضی و مادرم فاطمه زهرا(س) دختر رسول الله است مردم با شنیدن این حقیقت به گریه افتادند و نزدیک بود مردم با ادامه صحبت حضرت بریزند و کاخ یزید را خراب کنند ولی با اذان موذن و به فرمان یزید برای جلوگیری سخن حضرت امام سجاد و متفرق شدن عده ای این کار به پایان رسید ولی چنان خطبه حضرت زینب(س) و امام سجاد(ع) در مردم اثر گذاشت و خود جرعقه انقلاب در شام شد.

11-آزادی پیروزمندانه در سایه استقامت


با همه مشکلات در شام برای اهل بیت و استقامت انها در این اسارت و خطبه غرا در میان مردم و بعد از ان جریان به گونه ای شد که یزید ماندن اهل بیت را در شام خطرناک دانست و در بازگرداندن انها به وطن خودشان مدینه شتاب نمود. یزید به امام سجاد گفت اگر 3تقاضا از من کنی هر سه براورده است و پس از مدتی به حضرت عرض کرد.3 حاجت خود را بگو تا طبق وعده ای که داده ام براورم ولی طبق روایت یزید 2 تقاضا را براورد و یکی که زیارت سر مقدس امام حسین باشد کرد،ولی در تاریخ نقل می کنند که یزید سرهای شهیدان را بویژه سر مقدس امام حسین را به امام سجاد تحویل داد. و او در بیستم ماه صفر روز اربعین انها را در کربلا به بدنهای پاکشان ملحق کرد.و سپس اهل بیت از کربلا به سوی مدینه رهسپار شدند.

نتیجه:


در این مقاله سعی شد خط و مشی های تدوین شده در اسارت اهل بیت(ع)و نقش انها مورد برسی قرار گیرد وهرچه نقش خاندان اهل بیت(ع)دراسارت کمترازشهادت اباعبد الحسین(ع) و یاران انها نبود چون هر انقلابی خون و پیام دارد، پیام این انقلاب توسط مخلص ترین انسان ها که انهم توسط یک معصوم(ع) وعمه اش حضرت زینب(ع) دومین بانوی مکرم اسلام در ان سرزمینی که به قول  شهید مطهری جز بدگویی به علی(ع) و فرزندان انها نبود توانسته اند نقش افرینی کنند که جهان را متحیر نمایند.و انقلابی که درون کشوری که 50 سال بدگویی از علی(ع)و خاندان ان بود ایجاد کنند و این اموزه ها اسارت و این استراتژی برگزیده توسط امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س)درسی برای همه بشریت است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

منابع:

1) گنجینه معارف2  نویسنده :محمد رحمتی

2) سوگندنامه ال محمد(ص)  نویسنده:محمد اشتهاردی

3) زینب کبری(س) از ولادت تا شهادت  نویسنده:ایت ا...سیدمحمدکاظم قزوینی

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 14
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 16
  • آی پی دیروز : 21
  • بازدید امروز : 18
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 19
  • بازدید ماه : 19
  • بازدید سال : 23
  • بازدید کلی : 845